{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
تنهــا بودن قــدرت مــی خــواهــد و ایـن قــدرت را کســی بـه مـن داد کـه روزی مـی گفت تنهــــایـت نمــی گــذارم !!
به خدا سپردمت نه به دست غریبه به فرشته های آسمون سپردمت . . .
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی شاید امشب سوزش این زخم ها راکم کنی آه باران من سراپای وجودم آتش است… پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی…
زندگی به من آموخت چگونه اشک بریزم اما اشک به من نیاموخت چگونه زندگی کنم
دارم از تنهایی می پوسم و میمیرم... شاید سرنوشت من اینه که همیشه با یه دنیا آه و حسرت در چرخش و نفس کشیدن باشم
تـــو درد مرا نفهمیدى ، درد من تــــو نبودى . . . درد من نبودن تــــو بود که نفهمیدى . . .
می بینی ؟ حتی نرسیدن به تو هم ، داستانِ پر از رویایِ خودش را دارد یادت باشد عاشق را نه شب تهدید میکند ، نه مرگ فقط فاصله...
راسـت می گـویند یک لَحظـه غفلت یک عـُمـر پشیمانی مدت زیـآدی طـول نکشیـد تا مَرا عــاشـق کـُنی اَما مَن سـالـهـاست که دارَم در این تنـهایی پَر پَر می شـوم
آنقدر پیش این و آن از خوبــــــــی هایش گفتم که وقتی سراغش را می گیرند شرم دارم بگویم تنهایــــــــم گذاشت!!!
تواگرمیدانستی که چه زخمی داردخنجرازدست رفیقان خوردن ازمن خسته نمیپرسیدی که چراتنهایم!!!
امروز خسته تر از دیروزم... کاش میشد گوشه ای نوشت:خدایا... امشب خیلی خسته م فردا صبح بیدارم نکن...
خودت که باشی ، می شوی هـــــــــــیــــــــــچ مثل آبِ صاف و زلال ، که دیده نمی شود ...
هوایت دستان سنگینی داشت وقتی به سرم زدفهمیدم
خوابیده بودم،کابوس دیدم... ازخواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم... افسوس... یادم رفته بود که از نبودت به خواب رفته بود...
تو ﭼشام اشكي نمونده، تو دلم حرفي ندارم؛ دﻳﮔه وقته رفتنه...
آدم احتیاج داره یکی بیاد بزنه رو شونه ش و بگه : هی رفـــیـــق ! از چیزی ناراحتی ؟ اونوقت آدم برگرده بگه : آره رفیق ، از هـمه چـی ..
تنهــا بودن قــدرت مــی خــواهــد و ایـن قــدرت را کســی بـه مـن داد کـه روزی مـی گفت تنهــــایـت نمــی گــذارم !!
به خدا سپردمت نه به دست غریبه به فرشته های آسمون سپردمت . . .
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی شاید امشب سوزش این زخم ها راکم کنی آه باران من سراپای وجودم آتش است… پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی…
زندگی به من آموخت چگونه اشک بریزم اما اشک به من نیاموخت چگونه زندگی کنم
دارم از تنهایی می پوسم و میمیرم... شاید سرنوشت من اینه که همیشه با یه دنیا آه و حسرت در چرخش و نفس کشیدن باشم
تـــو درد مرا نفهمیدى ، درد من تــــو نبودى . . . درد من نبودن تــــو بود که نفهمیدى . . .
می بینی ؟ حتی نرسیدن به تو هم ، داستانِ پر از رویایِ خودش را دارد یادت باشد عاشق را نه شب تهدید میکند ، نه مرگ فقط فاصله...
راسـت می گـویند یک لَحظـه غفلت یک عـُمـر پشیمانی مدت زیـآدی طـول نکشیـد تا مَرا عــاشـق کـُنی اَما مَن سـالـهـاست که دارَم در این تنـهایی پَر پَر می شـوم
آنقدر پیش این و آن از خوبــــــــی هایش گفتم که وقتی سراغش را می گیرند شرم دارم بگویم تنهایــــــــم گذاشت!!!
تواگرمیدانستی که چه زخمی داردخنجرازدست رفیقان خوردن ازمن خسته نمیپرسیدی که چراتنهایم!!!
امروز خسته تر از دیروزم... کاش میشد گوشه ای نوشت:خدایا... امشب خیلی خسته م فردا صبح بیدارم نکن...
خودت که باشی ، می شوی هـــــــــــیــــــــــچ مثل آبِ صاف و زلال ، که دیده نمی شود ...
هوایت دستان سنگینی داشت وقتی به سرم زدفهمیدم
خوابیده بودم،کابوس دیدم... ازخواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم... افسوس... یادم رفته بود که از نبودت به خواب رفته بود...
تو ﭼشام اشكي نمونده، تو دلم حرفي ندارم؛ دﻳﮔه وقته رفتنه...
آدم احتیاج داره یکی بیاد بزنه رو شونه ش و بگه : هی رفـــیـــق ! از چیزی ناراحتی ؟ اونوقت آدم برگرده بگه : آره رفیق ، از هـمه چـی ..
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}